جدول جو
جدول جو

معنی سه سو - جستجوی لغت در جدول جو

سه سو
(سِ)
مثلث. (التفیهم) (دانشنامۀ علایی) : و برگ او (برگ نبات سقمونیا) سه سو است همچون برگ لبلاب. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سه تو
تصویر سه تو
سه تار، ستو، مسکوک مسی که روی آن آب طلا یا نقره داده باشند، پول قلب
فرهنگ فارسی عمید
(سِ)
دهی است از دهستان زز و ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 256 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
سه طبقه، در جامه و کاغذ و امثال آن. (یادداشت بخط مؤلف) ، قسمی درهم نبهره و معرب آن ستوق است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سه لو
تصویر سه لو
ورقی که دارای سه خال است
فرهنگ لغت هوشیار
چوب چهارتراشی که یک لبه ی آن پخ شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
کورمال، چراغ دستی، مشعل
فرهنگ گویش مازندرانی
آخرین برداشت از مزرعه، رودخانه و غیره، جستجو برای یافتن
فرهنگ گویش مازندرانی
کم حرارت، شعله ی کم سماور یا چراغ
فرهنگ گویش مازندرانی
سینه خیز
فرهنگ گویش مازندرانی
واژه ای که به هنگام نوازش کودک استعمال شده که اشاره به تشبیه.، روشنایی، چشمک ستاره، بارقه ی ضعیف نور
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی است در اطراف تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
سه گوش، سه گوشه
فرهنگ گویش مازندرانی